حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، روز ۲۹ نوامبر، در گفتوگویی تلفنی با ولادیمیر پوتین، رئيس جمهوری روسیه، گفت که همکاری مسکو و تهران در زمینهٔ مبارزه با تروریسم در سوریه، بر ثبات منطقه «تأثیری تاریخی داشته است.» چند روز پیش از این گفتوگو، اعلام شد که تهران در حال بررسی امکان اجازهدادن به مسکو برای استفاده از پایگاه هوایی همدان است؛ مسئلهای که میتواند به ارتقاء بیشتر سطح همکاری میان دو کشور منجر شود.
در همین حال، با توجه به تاریخ روابط دو کشور، جغرافیای سیاسی و وضعیت فعلی مناسبات فیمابین، روسیه بهطور ویژهای انتخابات پیش روی ریاستجمهوری در ایران را زیر نظر دارد؛ انتخاباتی که ممکن است پیامدهای قابل توجهی برای خاورمیانه و فراتر از آن به بار آورد. بههرحال، از آنجایی که دو کشور در سیاست خارجی، همجهتتر از سابق شدهاند، برآورد مبالغهآمیزی نخواهد بود اگر بگوییم انتخابات سال ۲۰۱۷ ایران برای مسکو، نسبت به دورههای پیشین انتخاباتی، اهمیت بسیار بیشتری دارد.
پیشبینی نتیجهٔ انتخابات در ایران در این مرحله، برای کارشناسان روس که هیچ، حتی برای کارشناسان ایرانی هم کار دشواری است. مسئلهای که بهویژه هر نوع پیشبینی را در این زمینه به چالش میکشد، این است که در غیاب یک ساختار حزبی رسمی در ایران، تقریباً هر نامزد مستقلی ممکن است پا به صحنهٔ انتخابات بگذارد.
علاوه بر این، دستهبندی و مرز میان دو جریان برجستهٔ سیاسی در ایران - افرادی که حول محور جامعه روحانیت مبارز جمع شدهاند و اصلاحطلبانی که تعدادی از گروههای سیاسی همچون مجمع روحانیون مبارز آنها را نمایندگی میکنند - مبهم است. روند دستهبندی و صفآرایی مجدد در سیاست ایران، با ظهور محمود احمدینژاد در سال ۲۰۰۵ آغاز شد. با وجود این واقعیت که رئیس جمهوری پیشین مورد حمایت جامعه روحانیت مبارز قرار داشت، اما او سلطهی این گروه و رهبرانش را که افراد رده بالای جمهوری اسلامی هستند، به رسمیت نمیشناخت. اما در عین حال، یکی از دلایل اصلی موفقیت احمدینژاد در انتخابات همین رفتار سرکش او بود.
حتی روحانی هم که به جامعه روحانیت مبارز تعلق دارد، برای ریاستجمهوری بهطور مستقل و با شعار «تدبیر و امید» وارد رقابت شد.
اما امروز تحلیلگران - از جمله آنهایی که در روسیه هستند- با فضای سیاسی پیچیدهتری در ایران روبرو هستند: در حالی که ضرورت یک گفتمان جدید به شدت محسوس است، جناحهای سیاسی قدیمی، تقریباً هیچ دستور کار تازهای برای عرضه ندارند.
در این وضعیت، تحلیلگران روس میکوشند پیشبینی کنند که نتایج ممکن بر رابطهٔ مسکو با تهران چه تأثیری خواهند گذاشت. در این زمینه، باید دو جنبهٔ مهم را در نظر گرفت. نخست اینکه، انگیزهٔ ایران برای حفظ یک رابطهٔ خوب با مسکو تا حدودی مستقل از این متغیر واحد (رئیس جمهوری) است و به متغیری ساختاری (شرایط سیاسی منطقه و صحنهٔ بینالمللی) گره خورده است. دوم اینکه، در جمهوری اسلامی، تصمیمات استراتژیک در مورد مسائلی مانند همکاری روسیه و ایران در سوریه، تنها از سوی رئیس جمهوری اتخاذ نمیشود.
باور بر این است که جنبهٔ اول، از این تجربهٔ تاریخی ناشی میشود که این کشور، امنیت خود را بهطور مستقیم تحت تأثیر فضای منطقه میداند. بنابراین تهران در سراسر روند تاریخی خود، تلاش کرده است که برای مقابله با تهدیدات خارجی، دست به ایجاد ائتلافهای مختلف بزند. همکاری اخیر با روسیه در سوریه نیز نشاندهندهٔ همین روند است. از سوی دیگر، با توجه به اینکه سیاست خارجی اخیر روسیه، بهشدت مستقل از غرب است، همکاری با این کشور - یک نیروی نظامی بزرگ با حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل- میتواند از هر جهت، بهعنوان یک استراتژی عاقلانه و بلندمدت در نظر گرفته شود.
جنبهٔ دوم به فرایندهای تصمیمگیری در سیاست ایران بازمیگردد. در مسائل نظامی و امنیتی، خصوصاً در زمینهٔ عملیات فرا مرزی، نظر رئیس جمهوری بیشتر در حد یک مشاوره به حساب میآید. سخنان مسعود پزشکیان، نایب رئیس مجلس، در مورد استفادهٔ روسیه از پایگاه هوایی همدان، مثالی است برای این نوع آرایش قدرت. پزشکیان با رد اتهامات در مورد عدم برگزاری جلسهای ویژه در مجلس برای بررسی همکاری با روسیه، گفت: «مسائل سیاسی و امنیتی اینچنینی بیشتر به رهبر جمهوری اسلامی و شورایعالی امنیت ملی مربوط میشود تا مجلس. امکان ندارد چنین اقداماتی بدون اجازهٔ رهبری انجام شود.» پس در کل، کارشناسان میتوانند نتیجه بگیرند که بدون در نظر گرفتن نتیجهای که در ماه مه سال ۲۰۱۷ حاصل خواهد شد، جهتگیری کلی تهران در زمینهٔ همکاری با مسکو، به همین ترتیب باقی خواهد ماند.
با این وجود، دولت وقت ایران نیز در زمینهٔ تأثیر بر سیاست خارجی به نوبه خود سهمی دارد و اهتمام دولت روحانی برای بازسازی رابطه با غرب، از نمونههای برخورداری از این سهم است. به همین دلیل است که در میان بحثهای فراوان در زمینهٔ همکاری ایران و روسیه در مسائل امنیتی، دیگر حوزههای همکاری میان دو کشور در حال حاضر از پشتوانهٔ چندانی برخوردار نیست. بهعنوان مثال، در فاصلهٔ سالهای ۲۰۱۰ - ۲۰۰۹ در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد، مجموع مبادلات تجاری بین دو کشور، بالغ بر ۱/۲۱۶ میلیارد دلار بود، در حالی که در دورهٔ روحانی طی سالهای ۲۰۱۶ - ۲۰۱۵ ، این رقم به ۸۴۲ میلیون دلار کاهش پیدا کرده است. هرچند که تنها دلیل این کاهش، تمایل روحانی بهسمت غرب نیست، اما این تمایل، تأثیر شدیدی بر آن داشته است. علاوه بر این، به نظر میرسد که دو طرف برای کاهش محدودیتهای گمرکی در تجارت دوجانبه -حتی در زمان بالا بودن قیمت نفت- و همچنین تسهیل تعاملات مالی بعد از سال ۲۰۱۲ (بهخصوص با توجه قطع دسترسی ایران به سوئیفت) بهاندازهٔ کافی تلاش نکردهاند.
بنابراین، در این مرحله، باید جنبههای مختلف رابطهٔ تهران و مسکو در نظر گرفته شود.
نخست، میتوان مسلم دانست تا زمانی که روسیه به رابطهٔ رقابتی خود با ایالات متحده بر سر نفوذ در خاورمیانه ادامه میدهد و تا زمانی که مسکو - از دید تهران- در تأمین امنیت بهتر منطقه میکوشد، ایران نهایت تلاش خود را برای حفظ و تقویت این رابطهٔ دوجانبه به کار خواهد بست.
دوم، به قدرت رسیدن شخصیتهایی از اردوگاه اصولگرایان - اشخاص مستقلی همچون عزتالله ضرغامی، محمد باقر قالیباف، غلامعلی حداد عادل، محمدرضا باهنر و احمد توکلی یا هواداران جبهه پایداری یا جبهه یکتا مانند کامران باقری لنکرانی، پرویز فتاح و سعید جلیلی - ممکن است به نفع روسیه باشد؛ چراکه دولت جدید به جهت مخالف «دولت تدبیر و امید» تمایل خواهد داشت. اما در طرف مقابل، به قدرت رسیدن اصلاحطلبانی چون محمدرضا عارف و میانهروهایی مانند محمدجواد ظریف به احتمال زیاد جهتگیری را به سمت غرب متمایل خواهد کرد.
برداشت عمومی در مسکو اینگونه است که نتیجهٔ انتخابات، هر چه باشد، به احتمال زیاد به حفظ این رابطه در چارچوبی منجر خواهد شد که در مکتب ایرانشناسی روسی، با عنوان «همکاری محتاطانه» شناخته میشود؛ مگر اینکه دو طرف تصمیم به اقدامات انقلابی برای تغییر این روند و تبدیل آن به یک همکاری استراتژیک بگیرند.
...
وحید حسینزاده از مسکو در نگارش این گزارش همکاری کرده است.