روز ۲۴ مه (۳ خرداد) فردی ناشناس که کلاه بیس بال بر سر داشت و دو کیسه بزرگ را حمل میکرد٬ وارد موزه یهودیان در بروکسل شد. اسلحهاش را بیرون آورد٬ شلیک کرد و چهار نفر را کشت و از صحنه فرار کرد. به کار بردن عبارت مرسوم " پلیس به دنبال دستگیری اوست" در این مورد غلط است٬ چرا که پلیس بلژیک هیچ سرنخی ندارد و نمیداند کجا و دنبال چه کسی بگردد. به نظر میرسد ضارب دود شده و به هوا رفتهاست.
دو تن از کشته شدگان در این حمله وحشیانه و مرگ بار٬ زوجی اسرائیلی از تلآویو به نامهای امانوئل و میرا ریوا که حدود ۵۴ و ۵۳ سال سن داشتند بودند. بنابر اطلاع منابع گوناگون آنها در حال گذراندن تعطیلات به مناسبت سالگرد ازدواجشان بودند. قربانیان دیگر٬ یکی کارمند موزه دیگری داوطلبی بود که در آنجا کار میکرد. مقامات بلژیکی این عمل را "جنایتی خصمانه" خواندند و مقامات پلیس بلژیک میگویند این حمله نشانههای "جنایتی سامی ستیزانه" را داشتهاست.
روز بعد از این واقعه انتخابات پارلمان اروپا برگزار شد. نتایج٬ بسیاری را در سرتاسر قاره اروپا مبهوت کرد. ترکیب آرا افزایش شدید قدرت احزاب ناسیونالیست راست افراطی تندرو٬ که تعدادی از آنها فاشیست یا نئونازیست هستند٬ را به وضوح نشان میدهد. تقریبا همه این احزاب نشانههایی مبنی بر سامی ستیزی در خود دارند. هر چند در دهههای اخیر بسیاری از این احزاب سعی کردهاند نفرت موروثیشان از یهودیان را پنهان کنند. به جای آن تلاش آنها این است که به سراغ موضوعاتی "محبوب" مانند بیگانههراسی در مقابل مهاجران و کاهش موج مهاجرت مسلمانان -که قاره اروپا را فرا گرفتهاست و میتواند منجر به تغییری تاریخی٬ سریع و بازگشت ناپذیر در بافت جمعیتی اروپا شود- بروند.
این دو اتفاق و همزمانی آنها ٬ بحث درباره "سامی ستیزی جدید" و عروج نگران کنندهاش در اروپا را در صدر اخبار اسرائیل قرار داد. در چند روز گذشته رسانههای اسرائیل با پوششی وسیع این موضوع را منعکس کردهاست. رسانهها گزارشهایی درباره پیمان ضد افترا ( گروهی که با یهودستیزی مبارزه میکنند) و برنامههایی درباره خطراتی که بسیاری از یهودیان در کشورهای اروپایی -بیشتر در بخشهایی از فرانسه٬ بریتانیا و بلژیک- با آن روبرو هستند٬ پخش کردهاند.
اما با تمرکز روی جزئیات مواردی که در بالا نقل شد میتوان فهمیید که واقعیت میتواند متفاوت باشد. از قتلهای بروکسل شروع کنیم. در اخبار اسرائیل گزارش شده بود که امانوئل و میرا ریوا کارمند "دفتر نخست وزیر" بودند. غالبا در اسرائیل از این عبارت به عنوان اسم رمز برای ماموران موساد٬ شین بت و سازمانهای دیگر استفاده میشود. طبق قانون این افراد تحت نظر و مسئولیت دفتر نخست وزیر قرار می گیرند. منابع رسمی اسرائیلی موکدا امکان اینکه این دو نفر به خاطر جایگاه شغلیشان کشته شده باشند و یا اینکه در حال انجام ماموریتی مخفی بودهاند را رد میکنند. با این وجود گمانه زنیها در این مورد به قوت خود باقی است و مقامات امنیتی و دیپلماتهای اروپایی این احتمال را که واقعه بروکسل در واقع یک جنگ امنیتی مخفی بین سازمانهای جاسوسی مختلف از سرتاسر دنیا بودهاست را رد نمیکنند.
تا زمانیکه رویداد بروکسل موشکافی نشود٬ چنین گمانهزنیهایی ادامه خواهند یافت. حمله به موزه یهودیان حرفهای انجام شده بود. به نظر میرسد این جنایت٬ نقشهای از پیش تعیین شده بوده که به خوبی اجرا شدهاست. این حادثه شباهت چندانی به سایر جنایات ناشی از نفرت که غالبا نتیجه اعمالی بی برنامه و تصادفی هستند ندارد. قاتل که یک کلاه بیسبال بر سر داشت و دو کیسه بزرگ را روی دوش خود حمل میکرد به سرعت وارد موزه شد و مسلسل را از یکی از کیفها بیرون آورده٬ به چهار نفر -که همگی در نهایت جان باختن- شلیک کرده و سریعا موزه را ترک کرده و به جای دویدن در خیابانها با یک پیادهروی سریع از ناپدید شده است.
کسانیکه با کارهای امنیتی سر و کار دارند و از روشهای مختلف قتل و جنایت شناخت دارند میدانند که چنین اعمالی نمیتواند عملیاتی تصادفی باشد. این عمل٬ اقدامی از پیش تعیین شده بود و این امکان وجود دارد که دو کارمند موزه به خاطر این کشته شده باشند که به بهای جانشان چهرهای یهودستیزانه به این عملیات بدهند.
همانطور که گفته شد هیچ کدام از مقامات چنین روایتی را تایید نکردهاند بلکه کاملا بر عکس٬ موکدا آنرا رد کردهاند. شکی نیست که این احتمال نیز وجود دارد که این عمل توسط فردی یهودستیز انجام شده باشد که جنایت را به دقت طراحی کرده بود و ایدههای آن را از فیلمها و رمانهای جاسوسی گرفته باشد. پلیس بلژیک جزئیات غیر ضروری این رویداد را منتشر نمی کند و معما تنها با بازداشت شخصی که مرتکب جنایت شده حل میشود. در حال حاضر احتمال چنین رویدادی بسیار کم است.
و اما درباره سامی ستیزی. شکی نیست که راست افراطی٬ دستکم طبق نتایج انتخابات پارلمان اروپا٬ در حال قدرت گرفتن و غلبه بر اروپاست. سوال اینجاست که آیا این مسئله ارتباطی مستقیم با سامی ستیزی دارد یه خیر؟ طبق آخرین گزارش در مورد سامی ستیزی که در تاریخ ۲۷ آوریل(۷ اردیبهشت) توسط مرکز کانتور که متعلق به دانشگاه تل آویو است و مدیر آن دینا پورات -استاد شناخته شده دانشگاه- است٬ منتشر شده ٬ تعداد حملات سامی ستیزانه در اروپا در سال گذشته کاهش یافته است. با نگاه به کشورهایی که راست افراطی بیشترین رشد را در آنها داشته٬ میتوان بین این پدیده و سطح سامی ستیزی در این کشورها ارتباط برقرار کرد. بر این اساس٬ هر نتیجه گیری که سامی ستیزی کلاسیک و پدیده قدرت گرفتن راست افراطی ناسیونالیست افراطی را به هم مرتبط کند نادرست به نظر میرسد.
واقعیتی که در پس رویدادهای اخیر نهفته است ترکیبی حیرت انگیز است. دو نوع ضد سامیگری در اروپا عروج کرده است. ضد سامیگری "قدیمی" کلاسیک اروپایی وجود دارد که یهودیها را "انگلهایی خونخوار" میداند و قرنهاست بخشی از ساختار ژنوم هویت اروپایی بودهاست. این نوع سامی ستیزی در طی سالهای حکمرانی آدولف هیتلر و دکترین نژادی او دچار دگرگونی شد. این نوع سامیستیزی منجر به نسل کشی یک سوم یهودیان جهان طی جنگ جهانی دوم شد.
عروج نوع جدید سامی ستیزی٬ از موج اسلام رادیکال که با مهاجرت مسلمانان به اروپا فراگیر شدهاست نشئت میگیرد. بر کسی پوشیده نیست که عروج احزاب راست افراطی ناسیونالیست در اروپا که خواستار مقابله با موج مهاجرت مسلمانان به اروپا هستند مستقیما به افزایش تعداد مسلمانان در این کشورها مربوط است. تعداد اروپاییانی که از بیدار شدن با صدای یک موذن لذت نمی برند کم نیست. اینها همان اروپاییهایی هستند که معتقدند "اروپا به سفید پوستان تعلق دارد."
آیا رابطهای متقابل بین دو نوع سامی ستیزی که در بالا به آن اشاره شد وجود دارد؟ این سوالی است که بهتر است پاسخ دادن به آن را به مورخین٬ روانشناسان و جامعه شناسان واگذار کنیم. سازمانهای یهودی که اقدامات سامی ستیزانه را بررسی میکنند و این پدیده را پیگیری میکنند به همه اشکال آن واکنش نشان میدهند.
هر چند آنچه در این میان دیده نمیشود و تنها در گفتگوهای پشت درهای بسته به آن اشاره میشود این است که تعداد کمی از اسرائیلی ها از این وضعیت راضی هستند. بین دو گزینه٬ یکی اروپایی مسلمان و دیگری اروپایی سامی ستیز دومی کمتر برای اسرائیل مضر است. به همین دلیل بسیاری از اسرائیلیها قدرت گرفتن احزاب راست افراطی در اروپا را تهدید نمیدانند. شاید بر عکس. شاید آنها به کاهش اسلامیشدن اروپا کمک کنند. امری که به عقیده بسیاری در اسرائیل از لحاظ استراتژیک پدیده نامیمون تری است.
علاوه بر این باید این نکته را به یاد داشته باشیم که هر چقدر سامی ستیزی در اروپا بیشتر شود و جمعیت مسلمان در اروپا بیشتر شود٬ مهاجرت یهودیان از اروپا به سایر نقاط و در صدر آنها اسرائیل افزایش مییابد. برای کامل شدن این پازل و حل معما باید گفت که (طبق گزارش مرکز کانتور) مهاجرت یهودیان از اروپا به اسرائیل در سال ۲۰۱۳ در قیاس با سال قبلش کاهش یافته است.
با این وجود این اطلاعات به طرز شک برانگیزی غیرعادی است. مهمترین افزایش در مهاجرت به اسرائیل مربوط به فرانسه است که در آن تعداد مهاجران یهودی نسبت به سال قبلش ٪۵۰ افزایش داشته است(۳۲۰۰ مورد در سال ۲۰۱۳ در مقایسه با کمی بیشتر از ۱۵۰۰ مورد در سال ۲۰۱۲). وقتی به آمار وقایع سامی ستیز نگاه میکنیم میبینیم که فرانسه در این مورد نیز پیشتاز است. حمله تروریستی هولناک روز ۹ مارس ۲۰۱۲ (۱۹ اسفند ۱۳۹۰) که در آن یک فرانسوی الجزایری الاصل مسلمان به نام محمد مراح یک معلم و سه کودک یهودی را در یک مدرسه یهودی کشت٬ رویدادی بسیار مهم برای یهودیان فرانسه بود. بسیاری از این یهودیان به فکر "بستن چمدانهایشان" افتادند و در مورد اینکه آیا فرانسه جای ماندن برای آنهاست با یکدیگربحث میکردند. بسیاری از آنها میگویند از اینکه با عرقچین (کلاه مخصوص یهودیان) بر سر در خیابانها راه بروند واهمه دارند. بسیاری دیگر هر روز با پدیده سامیستیزی مواجه میشوند. در حال حاضر اسرائیل نظاره گر اوضاع است تا ببیند آیا عروج راست افراطی در اروپا به موج جدیدی از سامی ستیزی منجر میشود یا خیر.