در حالی که کودتای ترکیه جریان داشت، نیویورک تایمز از من پرسید که آیا شگفتزده شدهام؟ انتظار داشت که بگویم «بله! البته».
میخواستم بیپرده بگویم «نه!» و به سابرینا تاورنیس، خبرنگار نیویورک تایمز یادآوری کنم که تنها دو هفته پیشتر در گفتوگوی طولانیمان در استانبول، به وی گفته بودم که «این معامله فاوستی که پرزیدنت اردوغان با ارتش کرده است، به عقیده من راهی را برای یک کودتا یا تلاش برای کودتا در ترکیه طی دو سال آینده باز میکند».
با این حال، تصدیق کردم و به او گفت: «بله! من شگفتزده شدم. [زیرا] انتظار نداشتم این اتفاق در دو هفته روی دهد».
آنچه بیشتر مرا شگفتزده کرد، آماتوریبودن تلاش شب ۱۵ جولای برای کودتا بود. به عنوان یک ناظر قدیمی کودتاها و تلاشها برای اقدام به کودتا در ترکیه، من هرگز چنین چیزی را با این درجه از بیدقتیِ غیرقابل توضیح، ندیده بودم.
نخستین کودتا در ۲۷ مه ۱۹۶۰ روی داد؛ خونینترین نمونه، روز ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ بود. یک مداخلهٔ نظامی نیز در ۱۲ مارس ۱۹۷۱ انجام شد -من یکی از قربانیان آن بودم- و به عنوان «کودتای پستمدرن» شناخته شد. اعتبار این نامگذاری به من بازمیگردد که آن را در یکی از مقالههایم دربارهٔ دو تلاش شکستخورده برای کودتا در فوریه ۱۹۶۲ و مه ۱۹۶۳ به کار بردم؛ در آن رویدادها، تبادل آتش در نزدیکی محل زندگیام در آنکارا به وقوع پیوست. خانهٔ ما مشرف به دانشکده نظامی بود و برخی از دانشجویان آنها در تلاش برای کودتا نقش داشتند. لیکن هیچکدام از آن دو مورد به اندازهٔ مورد اخیر، غیرحرفهای اجرا نشدند و اینقدر عجیب و غریب نبودند.
تمام ناظران اقدام اخیر، به نتیجهای نرسیدند و تنها سئوال کردهاند: «این چیست؟ چه کسی پشت آن است؟ آنها چه کاری دارند میکنند؟ و چرا؟».
در هیچیک از کودتاهای نظامی گذشته یا تلاشها در جهت اقدام برای کودتا در تاریخ ترکیه، پارلمان با هلیکوپترها و جتهای نظامی بمباران نشد.
چرا اقدام برای کودتا با مسدودکردن یک مسیر از پل بسفر استانبول انجام شد؟ چرا عبور از مسیر قسمت آسیایی به اروپایی مسدود شد اما عبور در جهت عکس آزاد گذاشته شد؟
چرا کودتاچیان -که میدانستند اردوغان نه در آنکارا و نه در استانبول، بلکه در حال گذراندن تعطیلات در شهر مدیترانهای مارماریس است- نرفتند تا او را بازداشت کنند؟ آنها به وی اجازه دادند تا از مرمره به فرودگاه دالامان برود و با یک پرواز یکساعته، به استانبول برسد.
چرا کودتاگران به جای اشغال شبکههای اصلی خبری تلویزیونی، وقت خود را برای تسخیر شبکهٔ دولتی کمبینندهٔ TRT صرف کردند و اجازه دادند تا حریفان تجدید نیرو کنند و از تلویزیونهای پربیننده و شبکههای اجتماعی، کودتا را به چالش بکشند؟
بنعلی ییلدریم، نخستوزیر، ابتدا در شبکهٔ NTV صحبت کرد و گفت که این یک کودتا نبوده است و یک شورش از جانب گروهی قلیل در ارتش محسوب میشود. اردوغان از طریق فیستایم با سیانان ترک صحبت کرد و از هوادارانش خواست تا به خیابانها بریزند.
از قرار معلوم، کودتای بیسر و نامتجانس، پس از چند ساعت در هم شکست و ۲۶۵ کشته، حدود ۱۴۴۰ مجروح بر جای گذاشت؛ دستکم ۲۸۳۹ پرسنل نظامی نیز بازداشت شدند.
این تلاش شکستخورده، به جای توضیح معقول، سئوالاتی را باقی گذاشت که چه کسی عامل این کار بود و چرا اینقدر ضعیف و درهم اجرا شد؟
علیرغم اینکه تلاش برای کودتا شکست خورد، آسیبهایی سهمگین به جا ماندهاند. نخست، اعتبار ترکیه به عنوان سنگر ثبات در منطقهای بیثبات و به عنوان جایی که عصر کودتاهای نظامی را پشت سر گذاشته، تخریب شد. تصویر کشور لکهدار شده و هیچکس دیگر نمیتواند بگوید که کودتا یا تلاش برای کودتا در آینده نامحتمل است.
اردوغان و ییلدریم بدون تعارف انگشت اتهام را به سوی فتحالله گولن نشانه رفتند، یک روحانی و متحد سابق که ۱۸ سال گذشته را در تبعید خودخواستهای در پنسیلوانیا گذرانده است. رهبران ترکیه به طور تلویحی گفتهاند که از واشینگتن استرداد او را خواهند خواست.
من یک توییت از اندرو بیتی، خبرنگار فرانسپرس در کاخ سفید خواندم که نوشته بود کری پیشنهاد کمک ایالات متحده برای تحقیق دربارهٔ کودتا را ارائه کرده و از اردوغان خواسته تا شواهد علیه گولن را ارائه کند.
این در واقع یک موضوع چالشبرانگیز است. خیلی رضایتبخش نیست که پستهای کلیدی در ارتش ترکیه -یکی از اعضای ناتو که پس از آمریکا در مقام دوم از نظر تعداد نیرو قرار دارد و به نظر نهادی استوار میرسد- در دست گروهی اسلامگرا باشد.
بیش از ۴۰ ژنرال در میان ۳۰۰۰ کودتاچی بازداشتشده هستند. یکی از آنان ژنرال چهار ستارهای است که ارتش دوم را مدیریت میکرد؛ شاخهای که مسئول ناحیهٔ مجاور عراق و سوریه است. دشوار میتوان بسیاری از سرتیپها و ژنرالهای ارشد را که فرماندهی نیروهای رزمی زمینی را بر عهده دارند، واحدهای ژاندارمری را علیه کردها هدایت میکنند یا فرمانده نیروهای هوایی و دریایی هستند، گولنیست دانست. فرمانده ارتش یکم که مسئول دفاع از استانبول است، کسی بود که همان شب کودتا حمایت خود را از دولت اعلام کرد و از اردوغان خواست تا به استانبول بیاید تا سلامت او حفظ شود؛ او نقشی حیاتی در شکست کودتا بازی کرد.
۲۴ ساعت از شکست کودتا نگذشته بود که ۱۴۰ قاضی دادگاههای تجدید نظر و ۴۸ قاضی شورای عالی کشور [دانیشتای]، دو نهاد عالی قضایی، بازداشت شدند. به طور خلاصه، ۲۴۷۵ قاضی از دستگاه قضایی کشور پاکسازی شدند. یکی از اعضای دادگاه قانون اساسی، بالاترین نهاد قضایی، بازداشت و به ارتباط با کودتاگران متهم شد.
سرعت و وسعت عملکرد شاخهٔ اجرایی، قابل توجه است و این گمان را ایجاد میکند که اردوغان و دولت او برای کودتا آماده بودهاند و اطلاعات گستردهای داشتهاند که چه کسانی در سیستم کشور میتواند با آن مرتبط باشد.
با توجه به اینکه ۲۸۳۹ پرسنل نظامی، از جمله چندین ژنرال که واحدهای رزمی ارتش ناتو را فرماندهی میکردند بازداشت شدهاند، بسیار عجیب و غریب است که هیچ بوروکراسی امنیتی از سازمان جاسوسی ارتش تا سازمان اطلاعات ملی و سازمان مدیریت امنیت عمومی و نیروهای ویژه، هیچ خبری از اینکه کودتایی در این وسعت در راه است، نداشته باشند.
چنین موضوعهایی که پاسخهایی متقاعد کننده میطلبند، طبیعتاً باعث مطرحشدن تئوری توطئه نیز میشوند. یکی از جالبترین مسائل این است: روشی که شما کودتا میکنید، بسیار سر راست است. ابتدا رهبر را میگیرید، بعد خروجی رسانهها را، سپس رهبر را در رسانهها لجنمال میکنید. به جای آن، اینها چه کردند؟ تصمیم گرفتند تا کودتا کنند در حالی که اردوغان در تعطیلات بود و ظاهراً حتی تلاشی برای حفظ امنیت خود نکرد. در زمانی که کودتا شروع شد، او یک مکان امن داشت. سپس تمام چیزها به سرعت رو به زوال رفتند. کودتا به مردم گفت که به خانهها بروند اما اردوغان به هواداران خود گفت که به خیابان بیایند. بسیار خب! حامیان کودتا در خانه بودند و حامیان اردوغان در خیابان! گفته شد که کودتاچیان به سوی غیرنظامیان آتش گشودند؛ چیزی که قطعاً شما آن را انجام نخواهید داد. این باعث میشود تا مردمی که تمایلی به حمایت داشتند، از آن روگردان شوند. در کوتاهمدت، همه چیز در بهترین حالت به نفع اردوغان گرایش یافت؛ کسی که اکنون در کسوت قهرمان مردم ظاهر شده است.
بدین ترتیب، به نظر من به احتمال زیاد اردوغان -احتمالاً با حمایت قدرتهای غربی- به کمک افراد خود در ارتش کودتایی نمایشی را ترتیب داده است.
ممکن است افرادی که اکنون حس میکنند باید پیروزی دموکراسی را بر کودتای نظامی جشن بگیرند، پیروزی مردم را بر «مشتی خائن» جشن بگیرند، عصبانی شوند اگر بگوییم که قضیهٔ اخیر در واقع یک نمایش کودتا بود.
لیکن تا جایی که سئوالات بسیار بیشتر از پاسخهای قانعکننده هستند و تا زمانی که غبارها زدوده نشدهاند، وفور چنین تئوریهایی در مورد توطئه، نباید شگفتانگیز قلمداد شوند.