با بیتالمقدس چه باید کرد؟ ۲۵ سال پس از فرو ریزی دیوار برلین، این منطقه شاهد ساختهشدن دیوارهایی جدید در قالب تلاشی بیهوده برای مقابله با مشکلات بین انسانها است. چه هنگام خواهیم فهمید که دیوارهای جدا سازندهی مردم و فرهنگها، تنها فرقهگرایی را تشدید و چند دستگی را سرعت میبخشند؟ تا چه زمان این دیوارهای حقیقی و مجازی به مسمومکردن انسانیت ما ادامه خواهند داد؟
بالا گرفتن تنشها در شهر قدیم بیتالمقدس (اورشلیم)، جایی که به ظاهر یکپارچه است اما هرگز تا این اندازه تکهتکه نبوده، بر ویرانیهای به جا مانده از اردوکشیهای نظامی دهههای اخیر افزوده است. وقایع مورد اشاره موجب شدهاند تا این کشمکش از نوعی نباشد که بتوان آنرا در دادگاههای یک کشور، مجامع بینالمللی یا حتی در دادگاه اخلاقیِ ذهن شما حل کرد. این، ستیزی است که ابزار خشونت در آن، با هدف قطبی کردنِ هر چه بیشتر جمعیتی که در حال حاضر نیز تکه تکه است، به کار میرود. بیاندیشیم تا چه هنگام اجازه خواهیم داد که مکانهای مقدس به عنوان ابزاری برای جنگ به کار گرفته شوند.
ادعاهای متعارض بر سر مالکیت اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل و کشور آینده فلسطینی، نیاز به یک معماری جدید در طرح صلح جامع را بازتاب میدهند، به گونهای که دامنه فرهنگی برتر از جغرافیای سیاسی قرار گرفته و به منبع امید تبدیل شود.
گامبرداشتن در اورشلیم، به منزله سفری تاریخی در میان ادیان جهانی، تفوق معماری و مرور برندگان و بازندگان جنگها است. در نخستین قدم، کلیسای مقبره مقدس (رستاخیز) است که از دید مسیحیان، مکان به صلیب کشیدن عیسی، دفن و رستاخیز وی بوده؛ مقدسترین مکان برای مسیحیان کاتولیک و ارتودکس به شمار میرود. ماترک آن ویرانی است: برای ساخت این کلیسا نیاز بود که معبد ونوس رومیها تخریب شود. پارسیان کلیسا را در سال ۶۱۴ میلادی ویران کردند؛ در سال ۶۳۸ بخشی از ساختمان تبدیل به مسجد شد و در سال ۹۹۶ بار دیگر طی شورشهای ضد مسیحی، دوباره این بنا تخریب گشت.
در قدم بعدی، کوه معبد [Temple Mount مسلمانان آنرا حرم قدس شریف و یهودیان در زبان عبری، هار هابیت میخوانند] مقدسترین مکان یهودیان، نخستین قبله مسلمین و سومین مکان مقدس در اسلام است. بر طبق [بخش عهد عتیق] کتاب مقدس، معبد نخستین به وسیله سپاه بابل در سال ۵۸۶ قبل از میلاد ویران شد. پس از بازسازی، در سال ۷۰ پس از میلاد دوباره توسط رومیها ویران گشت. پس از دستیابی مسلمانان بر اورشلیم در سال ۶۳۷، قبه الصخره و مسجد الاقصی در همین مکان به عنوان مکانی مقدس برای مسلمین بنا شدند. تخته سنگی که حرم الشریف روی آن بنا شده، مساحتی افزون بر ۱۴۴ هزار متر مربع، شامل مکان وضو، محرابها، حجرهها، مدرسهها، باغها، ساختمان و گنبد میشود و مسلمین بر این باورند که محمد پیامبر اسلام از این مکان به معراج رفت. در یهودیت، این مکان همان جایی است که دستور قربانی کردن اسحق به ابراهیم رسید، و مکان معبد [سلیمان] است.
بازدیدکننده ممکن است به فکر فرو رود که چه تسامح فرهنگیای سببساز ایجاد چنین جغرافیایی شده که الهامبخشیِ مذهبی را شکوفا میسازد. همان بازدیدکننده ممکن است از شنیدن صدای اذان تا استماع ناقوس کلیسا، و دو گروه که همزمان روبهروی یک دیوار، یک خدای متعلق به فرهنگهای متفاوت را میپرستند، الهام بگیرد. یک لحظه ممکن است فکرش به این معطوف شود که اورشلیم را با مکانی که تجسم رواداری و تکثر است، یکی پندارد. اما البته که ما میدانیم چنین تشبیهی، توهم است. فقدان اعتماد، اراده برای مدیریت این میراث فرهنگی مشترک را بلا اثر میکند.
ستیز بر سر مدیریت مکانهای مقدس عمیق است اما از قضا ربط کمی به مذهب دارد. در حالی که این مکان از زمان اشغال بخش شرقی بیت المقدس در ۱۹۶۷، توسط نیروهای امنیتی اسراییل کنترل میشد، مدیریت آن از سال ۱۱۸۷ در دست اوقاف اسلامی بوده است.
تاریخ طولانی اورشلیم نشان میدهد که اشغال بیفایده است. اسراییل و همسایگانش قانوناً باید به شرایط قبل از ۱۹۴۷ بازگردند. علاوه بر این، فقدان مدیریت مشترک و همراه با حسن نیت در گرداندن اماکن مقدس، دهههاست که باعث راه افتادن چرخ خشونت شده است.
آیا ما درنیافتهایم که این درگیریها به دلایل مذهبی نیست و سیاست عامل آن است؟ تمامی طرفین باید به این بنبست اذعان کرده و ذیل این استدلال گرد آیند که سیاسی کردن امکنه مقدس به مثابه درنوردیدن خطوط اخلاقی است. مکانهای مقدس باید توسط همکاری بینالادیان اداره شوند و اگر این امر ممکن نبود، آنگاه حقوق بینالملل و ارزشهای جهانی باید ادارهکننده باشد.
چه زمان سه دین ابراهیمی تشویق خواهند شد تا از راه همکاری با یکدیگر، راه حلی بیابند که هویت مشترک ما بر پایه انسانیتمان، اساس قرار گیرد؟
تنها به وسیله انسانی کردن قوانین بشردوستانه و پناه بردن به فرهنگ احترام متقابل میتوانیم به نقطهای برسیم که بیت المقدس به تساوی برای همه باشد و امکان رونق بیابد.
آنگونه که دوست خوب من کنت کرگ منعکس کرد، طی مباشرت مشترکمان در حوزه مقدسات، ما در یک اعتقاد روحانی همرای بودیم: تعهد ما در قبال مذهب نسبتاً تکلیف سادهای برای یک ایماندار است اما اگر وفاداریمان نمیخواهد یک «مذهب در مذهب» راکد باشد، باید در قبال ایمان خود به صورت عملی مسوولیتپذیر باشیم. تا زمانی که ما این امر را جدی نگیریم، ترویج صلح، آزادی و عدالت اجتماعی در سرزمین مقدس یک آرزو باقی خواهد ماند.