روز ۲۲ دسامبر، همان روزی که کنترل حلب از سوی دولت سوریه اعلام شد، حسین جابر انصاری، معاون وزیر امور خارجهٔ ایران، در دمشق بود تا با بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، ملاقات کند. در واقع، انصاری در پایتخت سوریه بود تا پیام تبریک کشورش را بابت بازپسگیری بزرگترین شهر سوریه و مقر اصلی مخالفان مسلح، به متحد منطقهای خود ابلاغ کند. اما حلب تنها یک هدف نظامی برای اسد و ائتلافی که در کنارش میجنگند، نیست و بازپسگیری آن نیز یک پیروزی عادی در جریان این بحران طولانی، محسوب نمیشود. حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله، تنها چند ساعت پس از ملاقات با انصاری در روز ۲۳ دسامبر، گفت که این پیروزی یک رویداد قابل توجه و نمادی از یک «جنگ سخت است که تمامی تلاشها برای سرنگونی دولت سوریه را عقیم گذاشت.»
بیش از چهار سال جنگ در حلب، نیروی تحت رهبری ایران را بیش از هر نقطهٔ دیگری در سوریه، تحلیل برد. کافی است بگوییم که صدها جنگجوی مورد حمایت ایران در این درگیریها کشته شدند. در میان آنان، افسران ردهبالای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حزب الله به چشم میخوردند. سردار حسین همدانی و علی فیاض که با نام علاء بوسنی نیز شناخته میشود، در جادهٔ اثریا-خناصر جان باختند. همدانی روز ۹ اکتبر سال ۲۰۱۵ و فیاض روز ۲۶ فوریه همان سال، در حالی کشته شدند که مشغول اجرای طرح بازپسگیری حلب بودند.
یکی از فرماندهان نظامی ارشد نیروهای متحد دولت سوریه که نخواست نامش فاش شود، به المانیتور گفت: «از زمان آغاز بحران سوریه، گروههای مسلح به دلیل اهمیت استراتژیک حلب، در رؤیای کنترل این شهر بودند.» طبق اظهارات این فرمانده، زمانی که جنگ آغاز شد «یک استراتژی اصلی وجود داشت: نخست، باز کردن جاده به سمت حلب [اثریا-خناصر و السفیره]، و سپس حومهٔ جنوبی و بخشی از حومهٔ شمالی، و در نهایت، جنگ برای شهر. این استراتژی از آغاز تنظیم شد و بدون آن، پیروزی میسر نمیشد.»
استراتژی محوری که ایران رهبری آن را در دست دارد، شامل پیشروی قدم به قدم از بیرون شهر به سمت قلمرو گروههای مخالف بود؛ این امر باعث شد تا مناطق تحت کنترل مخالفان، با چندین کریدور از یکدیگر جدا شوند. این کریدورها، زمانی که در نهایت به یکدیگر وصل شدند، یک محاصرهٔ تمامعیار را ایجاد کردند. گروههای مسلح مخالف طی هفتههای گذشته تلاش کردند تا مناطق شرقی حلب را به بخشهای دیگری از حومهٔ شهر که در اختیار داشتند، وصل کنند؛ لیکن دریافتند که چنین کاری ممکن نیست. این تلاشها با تنگکردن حلقهٔ محاصرهٔ شهر، پاسخ گفته شد و به درگیریهای سنگینی منجر شد. دو طرف، موقعیتهای سیاسی منطقهای و بینالمللی را بسیار حساس و تعیین کننده دیدند: خلاء واضح، برای گروههای مخالف ویرانکننده بود و برای حامیان دولت سوریه، یک فرصت.
برای ائتلافی که کنار اسد میجنگد، هیچ نگرانی وجود نداشت که جامعهٔ بینالملل تصمیمی بگیرد و آن، بتواند روند بازی را تغییر دهد. آمریکا درگیر تغییر رئیس جمهوری است و تنها کاری که میتوانست انجام دهد، صدور بیانیهٔ محکومیت بود. روابط ترکیه با غرب مکدر است و این کشور در حال سرمایهگذاری بر روابط جدیدش با روسیه و ایران است؛ این مسئله باعث شد که همکاری آنکارا در یافتن راه حل نهایی معضل حلب و سپس، در تلاش برای رسیدن به یک آتشبس سراسری که بتواند به ثبات شرایط کمک کند، امکانپذیر شود. در جناح مخالفان، همین مسائل باعث شده که شکست در حلب، نتایج سهمگینی بر موقعیت و روحیهٔ مخالفان رژیم بگذارد. کشورهای منطقه که حامی مخالفان هستند، فاصلهشان را حفظ کردند تا معلوم شود دولت جدید در واشینگتن دربارهٔ بحران سوریه چه موضعی خواهد گرفت. این به معنای بیرونکشیدن کامل از صحنه نیست، بلکه از این زمان برای ارزیابی مجدد استفاده میشود و کمی بعد، تصمیمگیری بر سر این که بخشی از استراتژی کلی باشند یا یک استراتژی جداگانه را آغاز کنند.
منبع نظامی به المانیتور گفت: «بازپسگیری حلب اثر درازمدت استراتژیک بر جنگ در سوریه خواهد گذاشت.» او افزود: «پس گرفتن حلب برای متحدین سوریه، همان معنایی را دارد که برای خود دولت سوریه دارد. نخست، تمامی نقشههایی را که توسط قدرتهای حامی شبهنظامیان [ضد دولت] برای تبدیل به حلب به پایتخت مخالفان داشتند، نقش بر آب کرد. ثانیاً، هیچ ناحیهٔ خودمختاری در شمال سوریه، مانند مدل بنغازی در لیبی، وجود نخواهد داشت. ثالثاً، سوریه یکپارچه خواهد ماند و طرحها برای تقسیم آن به شکست خواهند انجامید. رابعاً، یک شهر اصلی به شهرهایی که از کنترل شبهنظامیان خارج میشود، افزوده شده است.»
سقوط حلب برای اسد و متحدانش به معنای اتمام جنگ در سوریه نیست، چرا که نبردهای دیگری در راه هستند. حسن نصرالله روز ۲۳ دسامبر گفت: «رژیم [سوریه]، حلب و دمشق را که بزرگترین شهرهای این کشور هستند، در کنار شهرهای پرجمعیت حمص، حما، لاذقیه، طرطوس و سویداء، تحت کنترل دارد. این رژیم قوی و فعال است و نمیتواند نادیده گرفته شود، کسی نمیتواند بگوید که سقوط کرده و تمام شده است.» نصرالله افزود: «این بدان معنا نیست که پروژهٔ تخریب سوریه پایان یافته و جنگ در این کشور تمام شده است. جنگ هنوز در جریان است اما ما به سمت یک فصل نو برای پیروزی در جبههمان میرویم و مسئولیتمان سنگینتر است. وظیفهٔ ما اکنون حفظ حلب و مناطق پیرامون آن است، زیرا گروههای مسلح باز هم تلاش خواهند کرد تا شهر و حوالی آن را اشغال کنند.»
منبع نظامی گفت که «فصل نو» مورد اشاره نصرالله، شامل این موارد خواهد شد: «جنگ علیه تروریسم تکفیری تا آخرین نفس، ادامهٔ حمایت از دولت سوریه و تصمیماتش، حمایت از مردم سوریه تا جایی که به خواستههایشان برسند، مقابله با تمامی تلاشها برای تجزیهٔ سوریه، کمک به مردم سوریه برای قویتر بیرون آمدن از بحران و حفظ آن در محور مقاومت، و در البته نهایت، کمک به بازسازی کشور.»
علیرغم تمامی اظهارات بالا، مشخص نیست که قدم بعدی نظامی از سوی نیروهای متحد اسد چه خواهد بود. برخی تحلیلگران میگویند که شهر ادلب، محل استقرار اپوزیسیون، هدف بعدی خواهد بود؛ اما این چندان واقعگرایانه به نظر نمیرسد. با تلاشهای همگرایانهٔ ترکیه، ایران و روسیه، بیشتر به نظر میرسد که فصل جدید، بیشتر حاوی کلمات باشد تا گلولهها؛ به نحوی که سیاست به عنوان ابزاری برای تبدیل مخالفت با اسد به یک شورش ضعیفتر، به کار رود. اسد باید از دشمنانش -بیرون و درون سوریه- به خاطر تفرقهشان تا این حد، بسیار ممنون باشد؛ زیرا در ابتدای این جنگ به نظر میرسید که یک فرصت کمنظیر برای اتحاد همه علیه او فراهم شده است.
تنها عنصری که نباید نادیده گرفته شود، داعش است. داعش، آنگونه که خیلیها ممکن است فکر کنند، ضعیف نیست و هنوز ممکن است در سوریه شگفتیهایی بیافریند. جنگ داعش با نیروهای ترک در شمال حلب بر سر شهر الباب و تلفاتی که باقی گذاشت و همچنین، بازپسگیری شهر تاریخی پالمیرا از سوی داعش، باید هشداری برای تمامی طرفهای درگیر در جنگ سوریه باشد.
Continue reading this article by registering at no cost and get unlimited access to:
- The award-winning Middle East Lobbying - The Influence Game
- Archived articles
- Exclusive events
- The Week in Review
- Lobbying newsletter delivered weekly