سرانجام، رسمیت پیدا کرد: جنبش مقاومت اسلامی (حماس) روز یکم ماه مه اعلام کرد که مرزهای سال ۱۹۶۷ را میان اسرائیل و حکومت خودگردان فلسطین، به رسمیت میشناسد. این، موضوعی پیش پا افتاده نیست. اساسنامهٔ تند و تیز حماس که تنها ۹ ماه پس از تشکیل این گروه، در سال ۱۹۸۸ منتشر شد، جایی برای چنین توافقی باقی نمیگذاشت. شیخ احمد یاسین و سایر بنیانگذاران حماس بهوضوح مرزهای کشور اسلامی فلسطین که قصد برپاییاش را داشتنند، ترسیم کرده بودند: از دریای مدیترانه تا رود اردن، شامل تمامی خاک اسرائیل و کرانهٔ باختری. آن اساسنامه، منازعهٔ اسرائیل و فلسطینیان را یک جنگ میان پیروان اسلام و یهودیان خوانده بود. آن اساسنامه با قید اینکه اسرائیل در سرزمینهای «وقفی» بنا شده، راه هر گونه مصالحه را بسته و قید کرده بود که هر کس از بازپسگیری سرزمینها چشم بپوشد، کافر و خائن به اسلام است.
ماده ۱۱ میثاق حماس میگفت: «سرزمین فلسطین، وقف اسلامی است که تا روز قیامت برای نسلهای مسلمان متبرک شده است. این سرزمین یا هر بخشی از آن نباید به هدر رود؛ نباید از این سرزمین یا هر بخشی از آن چشم پوشید. نه یک کشور عربی نه حتی تمام آنها، نه هیچ شاهی و نه هیچ رئیس جمهوری یا حتی تمامی شاهان و رؤسای جمهوری، نه هیچ سازمانی یا تمامی سازمانها، چه فلسطینی و چه عرب، حق چنین کاری ندارند.»