خطر اصلی که جهان عرب پس از وقوع انقلاب های پیروزمند با آن روبرو است، موج اسلام سیاسی نیست بلکه ناآرامی های خشنی است که پس از سقوط رژیم های سابق در آنها روی می دهد. حکومت های سابق امنیت را از طریق سرکوب و خشونت برقرار کرده بودند. در واقع خشونت در نتیجه غیاب نظام حاکم جایگزینی است که بتواند هم امنیت را بر قرار کند و هم مشارکت همه بخش های جامعه را تضمین کند.
آنچه امروز جهان عرب شاهد آن است٬ عروج جریان های اسلام گرایی است که پیش از این سرکوب شده بودند. این وقایع -مانند انقلاب ایران- انقلابی های ریشه دار نیستند که بر پایه نظریاتی مانند ولایت فقیه استوار شده باشند٬. اسلام سیاسی در مصر مانند اسلام سیاسی در تونس، جریانی از درون دوپاره است. آنها در چارچوب انتخابات برای رسیدن به قدرت با هم رقابت می کنند و از ائتلاف با نیروها و جنبش های اجتماعی ابایی ندارند. علاوه بر این، تجربه حضور آنها در قدرت -که مصر بهترین نمونه آن است- با شکست روبرو شد. با توجه به اینکه این جنبش ها برنامه ای برای حکومت داری مبتنی برگزینه هایی در حوزه های اقتصادی٬ سیاسی و اجتماعی که پیش از این در زمین واقعیت آزمایش شده باشند نداشتند٬ این شکست نباید چندان تعجب برانگیز باشد. نکته طنزآمیز این است که ارتش یا برخی از رهبران نظامی٬ کسانی بودند که با قربانی قرار دادن جایگاه خودشان این کشورها را نجات داده اند.