در آغاز، جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده، پر از امید بود؛ او پر انرژی، مشتاق و مهمتر از همه، مصمم بود. کری اعتقاد داشت که سالها تبحرش در مسئلهٔ فلسطین، دوستی نزدیکش با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و آشنایی با رهبری فلسطینیان، به او این امکان را خواهد داد تا کاری را کند که پیش از او کسی قادر به انجامش نبود: رسیدن به یک راه حل دو طرفه [برای حل منازعه اسرائیل و فلسطینیان] یا دستکم یک پیشرفت مهم در مسیری که به این راه حل منتهی شود.
ما میدانیم که نتیجه چه شد. کری روز چهارم دسامبر در یک سخنرانی قوی اما محزون برای شرکتکنندگان در مجمع سابان، شرایط را تحت عنوان پدیدهای تشریح کرد که الیزابت کوبلر-راس، روانپزشک صاحبنام، آنرا پنجمین مرحله از رنج نامیده است. پس از تجربه کردن انکار، خشم، چانهزنی و افسردگی، کری به مرحلهٔ آخر رسید: پذیرش. او در نهایت به درک حقیقت اوضاع نائل میشود. او میتواند بوی شکست را استشمام کند. برای مدت دو سال، کری پیامبر شیفتگی، عتاب و خروش بر درِ تمامی دروازهها بود. با این حال، او در این گفتوگو فردی غمگین و تهی به نظر میآمد؛ مانند فرد عاقل و تجربه اندوختهای که با خودش و دیگران به مصالحه رسیده است. او دیگر حتی تلاش نمیکرد تا کسی را قانع یا شماتت کند. کری پیش از آن که مقام خود را در وزارت خارجه ترک کند، تنها یک هشدار داد.